نیست خدا
کسی در حالِ من نیست خدا
بَسی در فهمِ من نیست جُدا
مَگر گوش دَرَت نیست خدا
بَسا در شیوَن ام نیست صِدا
دگر رَحمی سَرَت نیست خدا
در جَهانت مثلِ من نیست گِدا
در دِلَت علاقه ای نیست خدا
در کلامَت نزدِ ما نیست نِدا
پاداشی در کفَت نیست خدا
گذشت از کسی ، نیست فدا
بنده گی جایزَم نیست خدا
مرگ آرزو کردَنَم نیست ادا